قلب ِ اروند
دیروز مریم سادات زنگ زد. در بین صحبت ها هم جمله ای تأمل بر انگیز گفت: خیلی دلم برای عطیه تنگ شده!یه زنگ بهش بزن! من: هان؟
مریم سادات: خیلی دلم برای عطیه تنگ شده!یه زنگ بهش بزن! من:
این چند روزه زیادی برای قبولی کنکور درس می خواند.او دلش تنگ شده آنوقت من زنگ بزنم به عطیه آنوقت دل تنگی مریم سادات برای عطیه برطرف بشود؟! موضوع مطلب : درباره وبلاگ منوی اصلی مطالب اخیر پیوندها
عاشق آسمونی ((( لــبــخــنــد قـــلـــم ((( آخرالزمان و منتظران ظهور بر و بچه های ارزشی کشکول صفحات انتظار در فراق گل نرگس Scientist for all seasons موعود پرواز نیلوفرعاشق طلبه میلیونر حلف الالف...پنج تا بچه قلدر بی معرفت فتوبلاگ قلب اروند(فتوبلاگ خودم) وبلاگ اطلاع رسانی آقای امجد فتوبلاگ قلب اروند(فتوبلاگ دیگر خودم) |
||