سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قلب ِ اروند

می گفت بر داشبور ماشینی نوشته بود: سلام غریبه،نگام نکن آب می شم.

چند وقتی است که این جا ننوشته ام.

 

 

هدیه ای بود به مریم سادات عزیزم اما انگار تپش های قلب اروند فقط برای من راز می گوید.

همان جا که دل به دجله و فرات زدم یعنی شهدا دلم را به دجله و فرات زدند تا مانند آن دو شرمنده شوم.

دلم گرفته و سیل فکر و خیال است که هجوم آورده است.

آخر اروند وحشی ترین رودخانه ی دنیاست.

اروند نبین چه آروم   / بپّر تو آب بشی گُم

-این هم از فواید زایایی زبان!

 

 

یاد این جمله افتادم:

دلم گُم شده است

چراغی به من بدهید تا در تاریکی مطلق پیدایش کنم...

 

 

 

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 89/2/7 :: 10:43 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   

صبح ها روزهای خوبی است 

آری  

صبح ها،خود به اندازه ی یک روز می ارزد. 

 

چقدر من غافل ام... 

غافل 

کاهل 

جاهل و مقصر 

  

هنوز هم دلم رمل می خواهد 

 

می گفت باید متحول شوم.یک بار دیگر.و دارد دیر می شود. 

 

خدایا!  

      من آماده ام 

قلب اروند را برایم رزرو کن 

 باید بازهم یک بار دیگر متحول شوم 

 

این را وسیله ی تو گفت 

پس شاید تو خواسته ای 

 

تحول... 

 

راستش را بخواهی کمی می ترسم که نشود یا کم بیاورم یا راه را بی راهه بروم 

 

این زندگی رنگ می خواهد تا زنده گی شود 

 

تو کمک می کنی! 

مگر نه این است که می خواهم یک قدم بردارم؟ 

پس تو گام بردارنده ی ده قدم هستی! 

ده قدم! 

ده قدم... 




موضوع مطلب :
یکشنبه 88/11/25 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   

 رهگذر اینجا زمین کربلای کشته هاست
این زمین لاله گون کرب و بلای تشنه هاست 

 
کن نظر ای رهگذر بر خاک پاک این دیار            

گر که چشمان تو با این غربت آباد آشناست  

 

 

دلم...می خواهد 

دلم خااااک می خواهد که حافیة القدمین بر آن قدمی گذارم و داغ دلی تازه کنم 

از این روزهای بی تابی 

آن روز معلم مدرسه ی عشق می گفت همه انتخاب شده ایم   

   

   

این جا همان جایی است که خیلی ها دو رکعت نماز در اینجا را با هزاران رکعت نماز در خانه هایشان عوض می کردند. 

نوای بچه های رفاه و تزکیه 

نوای دلنشین و خالص بچه ها  

صدای آن زمین که می گفت من خون با ارزشی را در خود پنهان نموده ام 

گردان الحدید و "امروز روز پنجم است که آب را جیره بندی کرده ایم" 

کسی می تواند از این سیم خاردار بگذرد و محرم شود که تمام وجودش گوش و چشم و دلش همه برای خدا باشد...  

 

    

بگذار برای تو بگویم... 

تو که هنوز که هنوز است عاشق نشده ای و می گویی آن جا هیچ است 

آری من هم هنوز عاشق آن نشده ام که تو شاید عاشقش هستی ...  

اما بگذار ساده بگویم 

ساده تر از هرچیز 

عزیز دل! تو هنوز عاشق آن وادی نشده ای 

هنوز عاشق نشده ای که می گویی .... 

آن که عاشق شد من بودم که اولین سیلی را از فرزندان آن خاک خوردم  

و اولین باری که گذاشتم کسی به من تشرّ برود در کنار آن ها بود 

 

 

  

 عزیز دل!  

 

بگذار عشقم را به زور حرف هایت محو ننمایم   

بگذار باشد تا ناکام نمانم و عقده هایم دل من و تو را نسوزاند...

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 88/11/7 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   

می گویند آرام نمی گیرد 

میگویم مدلش این است 

می گویند بی ادب است 

می گویم غرضی ندارد  

می گویم راه می یابد 

می گویند دهنش را ببندید 

میگویم... 

می گویند... 

خودِ قبلی اش را یادشان رفته... 

کاش یادمان نرود چه بودیم و چه شدیم... 

کاش یادمان باشد اگر جای او بودیم چه می شدیم...




موضوع مطلب :
سه شنبه 88/8/12 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   

 می گفت همیشه که نباید بیای اینجا من برات سخنرانی کنم 

یه روز هم خودت بشین برای خودت سخنرانی کن 

...

یه روز اینقدر هوا خوبه 

زمین صافه 

جاده مستقیمه 

همه چی سر جاشه 

لبخند، شادی، آرامش! 

 

داری لبخند می زنی 

حرفای خوب خوب می زنی 

 ... 

 یهو طرف میاد و یک سیلی نثارت می کنه 

 

...... 

 

می گفت وقتی یکی بهت بدی می کنه فوری نرو بهش نگو چرا بدی کردی؟ 

اول برو پیش خدا 

بگو خدایا تو اگه میخواستی این بدی نمی کرد 

حالا برو بگرد ببین چرا خدا جلوی بدی طرف به تو رو نگرفته؟ 

کسی رو آزار دادی؟ 

صدات رو برای کسی بردی بالا؟ 

مغرور شدی؟ 

بی احتیاطی کردی؟ 

دل شیکوندی؟ 

ای بابا! 

همه اش رو نباید من بگم 

برو بگرد دیگه!!! 

 

.... 

 

گشتم 

غرور بود 

بی توجهی به آدم بودن بقیه بود 

بی توجهی... 

امان از بی توجهی  

بی توجهی به 

الخلقُ عیالُ الله

... 

 

می گفت وقتی خدا یک فردی رو محکم می زنه زمین 

یعنی می خواد خیلی ببرتش بالا 

 

... 

 

مواظب باش محکم که خوردی زمین 

نری بالا پرت بشی پایین 

محکم و استوار عزمتو جزم کن 

به خودش توجه کن که سر طناب رو به هیچ احدی نمی ده 

از زمین خوردنت درس بگیر 

 

... 

حالا پاشو برو 

سخنرانی تمام شد. 




موضوع مطلب :
جمعه 88/8/8 :: 12:0 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >