سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
قلب ِ اروند

در راه برگشت از راهیان نور، نزدیک اراک بودیم 

و در نمازخانه مشغول نماز خواندن و حرف زدن 

دو سه نفری شروع کردند به بدگویی از مسئول اتوبوس بغلی که به او"برادر اخوی" می گفتند. 

یهو از دهنم پرید که: غیبت نکنید 

اعتنایی نشد 

فکر کردم به حرفهای استاد محمدی 

سریع به دوست کناری گفتم بیا بحث را عوض کنیم تا غیبت نکنند 

قرار شد از آنجایی که ما ایرانی ها همگی پزشک هستیم،بحث پزشکی بیندازیم.   

 

هرچه فکر کردیم بحثی نیامد 

تا اینکه دوست کناری خطاب به یکی از غیبت کننده ها که عینکی هم بود گفت: فلانی! شماره عینکت چند است؟ 

و همین بود که غیبتشان تمام شد و شروع کردیم به بحث راجع به ضعیفی چشممان و عینک ها.. 

 

به همین سادگی 

لحظه ی شیرینی بود 

لحظه ی موفقیت




موضوع مطلب :
چهارشنبه 89/6/3 :: 1:51 عصر ::  نویسنده : قلب اروند   

داشتم حاضر می شدم که برم مسجد.

بقیه از بیرون آمدند و چشمم به ظرف حلیم افتاد.

گفتم خوش بحالتون شما افطار حلیم می خورید...

تو دلم گفتم دعا کنم که حلیم بدهند اما گفتم مسخره است مگر می شود حلیم بدهند به اینهمه جمعیت.

وقت افطار شد.

چای و نان و پنیر و سبزی و قاشق ها را آوردند.

و در آخر ظرفهایی که محتوی حلیم بود.

باورم نمی شد...واقعا حلیم بود!




موضوع مطلب :
چهارشنبه 89/6/3 :: 1:32 عصر ::  نویسنده : قلب اروند   

دیروز سر کلاس به شدت خوابم می آمد و معلم و برخی دیگر هم فهمیدند.

صفحه اول که تمام شد از زنگ استراحت تا ده دقیقه بعد رفتم نمازخانه ی حوزه که کلاس تدبیر زندگی برپا بود و خانم اطمینانی به پرسش ها پاسخ می دادند.

ملیکا هم آمد و کنار من نشست.مسئول کلاس آمد و گفت این کلاس برای خانم های متاهل است نمی شه برید در دفتر موسسه استراحت کنید؟گفتم آنجا شلوغ است.و با زبانی نرم سعی کرد ملیکا از انجا بیرون برود.

من هم که دیدم علاقه دارد بشنود رکورد گوشی ام را روشن کردم و حرف ها را ضبط کردم.کلاسی بودهااا

 بعد از کلاس با ملیکا رفتیم مسجد و تا رسیدیم برادر پناهیان هم رفتند بالای منبر و شروع کردند.

من رفتم انتهای مسجد چند رکعت نماز بخوانم که مگر سخنران مجلس می گذاشت...

_این هایی که می نویسم نقل به مضمون است؛ فایل صوتی مقداری از مجلس دیروز در انتهای مطلب هست_

بد جور خنده ام می گرفت.البته لبخند نه قهقهه

دیروز تیکه هایی که می انداخت به وفور بود.

راجع به مراسم عروسی گرفتن صحبت می کرد و اینکه یه قاری توپ دعوت کنیم دو خط قرآن بخونه حالمون جا بیاد.

- آقا می گه مگه مراسم ختمه که قرآن بزاریم عروسیه ها!و جواب اینه که اون بدبخت توی مراسم ختم کلی افسرده شده قرآن میزاره که آرامش بگیره و از اون حالت در بیاد دیگه!

- آقا من شنیدم تو شهرک شهید محلاتی عروسی فرزندانشون که می شه یه قاری دعوت می کنند سوره الرحمن بخونه .درسته؟

( اینجا بود که همه خودشونو لو دادند.صدای خنده های بلند و یکدست آقایون به بالا می رسید و هرکی یچیزی به شوخی میگفت و قسمت خانوم ها هم همینطور بود البته خنده هاشون بلند نبود ولی هر فردی رو که می دیدی داشت میخندید و حرفی میزد؛

یکی از خانم ها هم که کنار دست من نشسته بود به کنار دستی اش می گفت:هرچیزی جای خودش!

در دلم گفتم بله هرچیزی جای خودش!موسیقی و گناه  جااااییی نداره که بخواهیم در جایش-عروسی- ازش استفاده کنیم)

-هر دم سطحی  ببویی که تو عروسی اش قرآن نمی خونه!

-البته ما این هارو بالا منبر فقط میگیم هااا.اگه اون پایین یکی بیاد بهمون بگه آقا ما تو عروسی پسرمون فلان موسیقیو پخش کردیم میگم بله خوب ان شاء الله خوشبخت بشوند.اذا مرو بالغو مرو کراما می گیم و می گذریم!

برای همینه که فرهنگمون دیر نشت پیدا می کنه.حالا اگه به یکی که دینداری نمیکنه بگیم تو عروسی قرآن خوندیم می گه بروباباااااا انگار ختمه!عزای باباتو گرفتی قرآن خوندی؟!

و...

 

فایل صوتی مجلس دیشب

 

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 89/5/31 :: 5:29 عصر ::  نویسنده : قلب اروند   

 

فردی یادداشت زیر را به وبلاگ ارسال نموده اند و پاسخ من هم انتهای متن ایشان هست:

سلام.

نوشته های بنفشتون رو خوندم که خالی از چندتا دونه نکته نیست:

-کسانی که تازه وارد حوزه میشن تو فکر این هستن که بخوان دیندار متفاوتی بشن،یعنی به چیزی برسن که دیگرون نتونستن برسن.

-بعضی از اونا تواین فکرن که بتونن سایر چیزها رو با حوزه جمع بزنن که نمیشه.مثل آرایش یا مثلا ژل

-کسانی که تویه وادی خاصی سیر میکنن همش تو این فکرن که بقیه دارن اشتباه میکنن.البته درست فکر میکنن.آخه بقیه دینشون رو از چهارتا طلبه و از مردم عوام میگیرن و اینا دینشون رو مستقیما از خدا .

موفق باشین/

جواب:

من قرار نیست حوزوی شوم.قرار است درس حوزوی بخوانم و آرایش کردن با دینداری هیچ ضدیتی ندارند!

شرعا هیچ ضدیتی ندارد.حوزوی هایی که برای شوهرشان هم آرایش نمی کنند و بیحیایی میدانند بهتر است در مورد ما دخترهای جوان نظر ندهند.آرایش کردن ما با دین ضدیت دارد در صورتی که جلوی نامحرم باشد؛

حال که جلو نامحرم آرایش نمی کنیم پس لزومی ندارد از یک عده حوزوی که سلیقه ای عمل میکنند هم پیروی کنم.

اینکه به چیزی برسم که دیگران نرسیدند بله هست!البته ربطی به حوزه نداره ولی حوزه علم این راه رفتن رو به ادم میده.

همه هم منظورم مذهبی های عوام است.افراد زیادی در حوزه دیندار متفاوتی شدند مثل آقای بهجت.

البته در این زمانه امثال ایشون رو ندیده ایم.پس حتما اگر بخواهیم دیندار متفاوتی باشیم خواهد شد!

تو فکر این که سایر چیزها رو با حوزه جمع بزنم هم هستم!کسی جز خداوند نمیتونه ما آدم ها رو محدود کنه.

سعی می کنم واجبش رو عمل کنم و حرامش رو هم ترک کنم.مستحبشو عمل و مکروهشو ترک کنم.

آرایش کردن یا مثلا بازی کامپیوتری انجام دادن یا لباسای قشنگ پوشیدن از کارهای مباح هستند

و تازه اگر با نیت خدایی هم انجام بشن ثواب هم دارن.پس مشکل چی؟مشکل حوزوی های دیندار سلیقه ای هستن.

به ما چه ربطی داره یه عده ادم اومدن و روی زمین واجبات جدیدی به دین اضافه کردن؟من در حد توانایی ام نیست حرف فردی غیر از خدا و اولیا خدا رو گوش بدم.یعنی شخصیتم اونقدر پایین نیست که با دینداران سلیقه ای هم مصیر بشم.

دینداران سلیقه ای ای که حتی جرات ندارند بگن آقا ما از فلان چیز خوشمون نمیاد ربطی به دین نداره ها سلیقه ی ما است!

جراتشو ندارن.شایدم نمیخوان!شایدم دوست دارن کارهاشون به عنوان دین جابیفته!و مانند پیام آوری آسمانی ازشون اطاعت بشه؟!

نه من تو این فکر نیستم که همش بقیه دارن اشتباه می کنن ولی به این آیه قرآن هم اعتقاد دارم که:

و اگر از بیشتر کسانى که در [این سر]زمین مى‏باشند پیروى کنى تو را از راه خدا گمراه مى‏کنند آنان جز از گمان [خود] پیروى نمى‏کنند و جز به حدس و تخمین نمى‏پردازند ( سوره انعام-آیه116)

خیلی ها اشتباه میکنند حتی من!

پس باید دقت زیادی داشت.البته حوزوی ها دینشون رو مستقیما از خدا نمیگیرن مگه پیامبرند؟!

خیلی از حوزوی ها هم با ظن و گمان میرند جلو.اونقدر که جواب سوالات من جوان رو نمیتونن از قرآن و سنت بگویند و فقط برای خودشون فلسفه بافی میکنند به گمان اینکه ماهم نفهمیدیم بلد نیستند جواب بدهند.




موضوع مطلب :
یکشنبه 89/5/31 :: 4:41 عصر ::  نویسنده : قلب اروند   

دو روز پیش هم ماجرای جالبی داشت سخنان برادر پناهیان

بحث راجع به این بود که امتحان یعنی رشد و شکوفایی و برای اینکه شرایط امتحان محیا باشه خدا به ما اختیار داده و امکان خطا.و اینکه آدمی که خوبه باطن رو نگاه می کنه و آدم بد آدمی سطحی نگره.

و می تونیم بگیم آدم دیندار بخاطر عمقی نگاه کردنش به دنیا و مسایل دنیا آدم خوبیه  و آدم بی دین هم بخاطر سطحی نگری اش.

آدم سطحی نگر هم فرقی با بَبَیی نداره.

 

می گفت فردی آمده بود و می گفت حاج آقا اگه توهین بده چرا خدا تو قرآن توهین کرده؟

_چه توهینی؟

اشاره کرد به آیه ای از سوره جمعه که میگوید مثل عالم بیعمل مانند الاغی است که کتابهایی حمل می کند

_اون وقت که الاغ مثل الان توهین محسوب نمی شد.اونوقت یکی به طرف می گفت فلانی الاغتو بهم قرض بده مثل این بود که الان یکی بگه فلانی!زانتیا ات رو میدی یه دور بزنم؟این یه مسئله فرهنگیه که اونموقع توهین محسوب نمیشده.

نه حاج آقا !بالاخره خدا توهین کرده!

_بهش گفتم الان یکی به شما بگه آقا شما چقدر شبیه آهو هستی ناراحت میشی؟

نه حاج آقا ناراحتی نداره.

_خب آهو فرقش با بَبَیی و الاغ چیه؟

فرقی نداره.درست میگین.

 این هم چندتا نکته ی دیگری که تو دو روز یادداشت کردم:

-خدا ما رو آفرید تا در وجودمون ارزش افزوده ایجاد کنیم.

-خدا به ما می گه :من اگر گفتم تو ارزش افزوده ایجاد کن یعنی در خودت ایجاد کن نه در عالَم!

-اگر به آجال نگاه نکنی آمال تو را می کشند.

-آجال دشمن آرزو ها هستند.

-مضمون حدیث: اگر درشهری زندگی کنی که هزار نفر داشته باشد ،کسی از تو در آنجا به تر باشد ، تو از اولیاء ما نیستی!

-انسانی که می خواهد در خودش ارزش افزوده ایجاد کند باید سه چیز داشته باشد:

1-اختیار

2-امکان خطا--- در نتیجه دنیا باید ظاهر و باطن داشته باشد.              

-یکی از ویگی های دنیا:امکان خطا

خدا کسی را به خطا نمی اندازد اما امکان خطا باقی می گذارد.

-انسان جایز الخطاست!واجب الخطا که نیست!

- مضمون حدیث: از گمانه زنی اهل تقوا بترسید(یعنی حساب ببرید از ظن شون)

-نماز رو یکی ترک کنه بگه احساس کردم خطا کرد؛ نمی خواد احساس کنی، خب معلومه خطا کردی!

-بچه ها باید در کودکی خوب بازی کنند تابعدا خوب زندگی کنند.

-قواعد حیات بشر شبیه اند به طراح یک بازی

-دنیا برای اینکه بستری باشد برای امتحان،باید ظاهر و باطن داشته باشد.

-مضمون حدیث:اولیاء خدا کسانی هستند که به باطن دنیا نگاه می کنند وقتی که دیگران به ظاهر دنیا نگاه می کنند.

-امام صادق ع: تعریف جوانمردی: فتوت آن است که اگر به تو نعمتی دادند ایثار کنی و ببخشی و اگر ندادند شکر کنی!

-عشق در دین داری یعنی این که منافعت را ببینی و نخواهی.




موضوع مطلب :
جمعه 89/5/29 :: 5:55 صبح ::  نویسنده : قلب اروند   
<      1   2   3   4   5   >>   >